داستان های واقعی Secrets

شاید از اینکه می‌توانند زندگی خیرخواهانه خود را فراتر از قبر ادامه دهند، سپاسگزار بوده‌اند. البته اگر هر یک از این داستان‌های فرضاً واقعی ارواح، در حقیقت واقعی باشند.

سرانجام، اون گفت: “من صد دلار به تو می پردازم!” و پول رو جلوی فروشنده نگه داشت.

نهرها در محوطه مسافرخانه باید در اطراف محل کلیسا تغییر مسیر می‌دادند و بسیاری معتقدند این انحراف آب تا حدی مسئول قرار گرفتن این منطقه در معرض انرژی تاریک است.
Rastannameh
از آنجایی که کاپیتان انتظار داشت سه روز زودتر زمین را می‌دید، مسیر خود را به سمت جزیره سانتا ماریا تغییر داده بود تا سرپناهی پیدا کند.

آریامگ ✪ شعر ♦ جملات زیبا ❤ سلامت ♨ آشپزی ♦ سخنان بزرگان تبریک نوروز جملات تبریک روز پدر ☰

اگر این مطلب را دوست داشتید، پیشنهاد می‌کنیم که مطلب زیر را هم مطالعه کنید

بسیاری از نوارهای ارواح را نیروهای ویتنام جنوبی، متحدان آمریکایی‌ها تهیه کرده بودند. در این نوارها از سربازان خواسته می‌شد دست از جنگیدن بکشند. در یکی از این پیغام‌ها آمده بود: «رفقای من، برگشتم تا به شماها اطلاع بدهم که مُرده‌ام… بله من مُردم. مراقب باشید که بلای من سرتان نیاید. رفقا قبل از اینکه خیلی دیر شود به خانه برگردید.

به گزارش گروه رسانه‌های عمومی غیرانتفاعی کالیفرنیای جنوبی، مردم محلی مدت کوتاهی پس از آن، این هتل را «خودکشی» نامیدند.

درهمین‌حال، مری جین هیستر قبلاً متقاعد شده بود که شو دخترش را کشته است. خانم هیستر فوراً با دادستان جان آلفرد پرستون ملاقات کرد که (پس از ساعت‌ها متقاعد کردن) موافقت کرد که به این پرونده رسیدگی کند.

سرانجام، در سال ۲۰۰۲ (۱۳۰ سال پس از ترک نیویورک) سرنوشت مری سلست به طور بالقوه توضیح داده شد.

در ابتدا پلیس هیچ سرنخی از فرد ضارب یا دلایلی برای به قتل رساندن این خانواده در دست ندارد و کاپوتی با خلاقیت بی‌نظیر خود قطعات را کنار هم قرار می‌دهد، مصاحبه می‌کند، به زوایای گوناگون این جنایت سرک می‌کشد و در نهایت داستانی را پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد که چیزی کم از یک تحقیق تمام‌عیار جنایی و پلیسی ندارد.

سارا وینچستر، بیوه ویلیام ویرت وینچستر (وارث شرکت تسلیحات تکراری وینچستر) بود و در سال ۱۸۴۰ در رفاه به دنیا آمد. اما تراژدی زمانی رخ داد که شوهر و دختر نوزاد سارا وینچستر درگذشتند.

وقتی دختر بچه با عروسک بازی می کرد، براش سوال شد که چرا این عروسک سه انگشت خودشو بالا نگه داشته.

نیازی به گفتن نیست که هیستر هفته‌ها نمی‌توانست بخوابد. سپس بازدیدها آغاز شد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *